Friday, January 11, 2008

انسان و طبیعت

آدینه ۲۱/دی/۱۳۸۶ - ۱۱/ژانویه/۲۰۰۸

انسان‌ها در آغاز به خاطر بی‌دانشی از طبیعت می‌ترسیدند و برای هر پدیده‌ای خدایی می‌انگاشتند. مانند خدای دریا. خدای توفان. خدای بادها. خدای جنگل‌ها.

بعد در دین‌های سامی/ابراهیمی (پس از آشنایی با دین‌های ایرانی) خدای بزرگی شناخته شد که در آسمان‌ها نشسته و انسان را به زمین فرستاده و او را در مرکز طبیعت قرار داده است. (البته در دین ایرانی انسان با خدا همکاری می‌کند اما در دین سامی باید خدا را بندگی کند و به خاطر گناهی که آدم کرده از بهشت رانده شده و باید همواره از خدا طلب بخشش کند. در مسیحیت کاتولیک این گناه original sin خوانده می‌شود.)

بدون آن که قصد کلی‌گویی داشته باشم به نظر من نگاه مردم اروپا و امریکا نسبت به طبیعت بیشتر سلطه‌گرایانه است به ویژه در برخورد با طبیعت. در حالی که شرقیان بیشتر با طبیعت هم‌زیستی می‌کنند.

این دیدگاه در زندگی ژاپنی‌ها به شکل روشن‌تری دیده می‌شود. اما ایرانیان پیشااسلامی نیز به طبیعت و به آخشیج‌های سازنده‌ی آن (به باور خودشان: آب و خاک و باد و آتش) احترام فراوانی می‌گذاشتند. و کشاورزی و آباد کردن زمین را یاری اهورامزدا در نبرد با اهریمن می‌دانستند.

همین طور پس از اسلام نیز طبیعت به عنوان آفریده‌ی خدا مورد احترام ایرانیان مسلمانان بود. به ویژه در میان عارفان و صوفیان ایرانی معتقد به «وحدت وجود» که در همه جا خدا را می‌دیدند (البته معنای دیگر وحدت وجود، یکی شدن با آفریننده است). مثلا سعدی شیرازی، با آن که عارف به معنای حرفه‌ای آن نبود، غزلی دارد به این شکل:

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست ---------- عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

دکتر ریچارد فولتز (Richard C. Foltz)، ایران‌شناس مشهور، دو کتاب دارد به نام‌های:
«حفظ محیط زیست در دنیای مسلمانان» (Environmentalism In The Muslim World)
و «جهان‌بینی، دین، و محیط زیست»
(Worldviews, Religion, and the Environment: A Global Anthology)
که به این موضوع پرداخته است که هنوز آنها را نخوانده‌ام و جزو کتاب‌هایی هستند که در فهرست خواندنی‌هایم دارم.

اما اروپاییان، به ویژه پس از انقلاب صنعتی در سده‌ی هژدهم م/دوازدهم خ، شروع کردند به غارت و سلطه بر منبع‌های طبیعت. تولید انبوه نیازمند منابع فراوان بود. اگر پیشتر هر کفشگر روزی ۲ جفت کفش می‌ساخت اینک هر کارخانه‌ی کفش‌سازی روزانه صدها و یا شاید هزارها جفت کفش می‌ساخت.

پیشرفت‌های علم پزشکی نیز باعث شد که انسان‌های کمتری بمیرند و طول عمر انسان‌ها نیز افزایش یابد و بدین صورت جمعیت کره‌ی زمین بیشتر شد و نیاز به غذا نیز بیشتر شد. اگر پیشتر انسان‌ها پس از ۴۰-۵۰ سال زندگی می‌مردند اینک پس از ۷۰-۸۰ و گاه ۹۰ سال می‌میرند.

یعنی به نظر من انسان‌ها نظم و روال کارهای طبیعت را به هم زده‌اند و یکی از نتیجه‌های آن تغییر محیط زیست، گرم‌شدگی زمین (global warming) و نابودی منبع‌های طبیعی مانند جنگل‌ها، دریاها، رودخانه‌ها و مانند آن است.

امروزه غربیان کمی از آن خوی سلطه‌جویی بر طبیعت دور شده و زمزمه‌هایی از هم‌زیستی و احترام به طبیعت به گوش می‌رسد.

اما از سوی دیگر، در کشورهای در حال توسعه نیز برای این که از غرب عقب نمانند و برای رسیدن به پیشرفت فناورانه، به ویرانی طبیعت و منبع‌های طبیعی با سرعت سرسام‌آوری ادامه می‌دهند. چین و هند و ایران و دیگر کشورها بدون توجه به محیط زیست و طبیعت دست به خرابی و نابودی جنگل‌ها و ... می‌زنند. کشور امارات عربی بدون توجه به محیط زیست در خلیج پارس جزیره‌های مصنوعی می‌سازد و اکوسیستم را بر هم می‌زند. و ...

البته حالت زیاده‌روانه (افراطی) این دیدگاه، از انقلاب کشاورزی نیز انتقاد کرده و «آشوب‌طلبی-نخستین‌گرایی» (Anarcho-primitivism) گفته می‌شود و معتقد است که باید دست از کشاورزی و شهریگری (تمدن) برداشت و مانند مردمان نخستین زندگی کرد. یکی از معروف‌ترین طرفداران این نظریه «جان زرزان» (John Zerzan) نام دارد.

Tuesday, January 1, 2008

آغاز دوباره

سه‌شنبه ۱۰/دی/۱۳۸۶ - ۱/ژانویه/۲۰۰۸

ستایش کنم ایزد پاک را -------------- که بینا و گویا کند خاک را (فردوسی)

اول دفتر به نام ایزد دانا ------------ صانع و پروردگار حی و توانا (سعدی)

توانا بود هر که دانا بود ------------ ز دانش دل پیر برنا بود (فردوسی)

ما یوسف خود نمی‌فروشیم ------------- تو سیم سیاه خود نگه دار (سعدی)

دوست به دنیا و آخرت نتوان داد -------------- صحبت یوسف به از دراهم معدود (سعدی)

وفای یار به دنیا و دین مده سعدی ------------- دریغ باشد یوسف به هر چه بفروشی

آن را که بصارت نبود یوسف صدیق ----------------- جایی بفروشد که خریدار نباشد (سعدی)

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد ----------- آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود (حافظ)

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور -------- کلبه‌ی احزان شود روزی گلستان غم مخور (حافظ)

تا بعد!