پنجشنبه ۲۴/امرداد/۱۳۸۷ - ۱۴/آگوست/۲۰۰۸
فرهنگ سرشناسپرستی (celebrity worship) و ستارهپروری، دست کم در کشور امریکا، باعث ظهور ستارههای نوجوان و کودکی شده است که از سن پایین وارد بازار میشوند و پس از مدتی به خاطر «فشارهای روانی» ستارگی، رهسپار «مرکزهای توانبخشی» (rehab=rehabilitation) میشوند. نمونهی دم دست آن هم بریتنی اسپیرز و لیندزی لوهان هستند که هر یک دست کم ۲-۳ باری به توانبخشی رفتهاند و باز هم خواهند رفت.
یکی از این محصولهای تازهی کارخانهی ستارهپروری دختری است به نام «مایلی سایرس» (Miley Cyrus) که با نام هنری «هانا مونتانا» در برنامههای کودکان نقش بازی میکند.
پیش از این مردم دورانهای زندگی مشخصی داشتند: کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی. ستارگی معمولا در جوانی و میانسالی رخ میداد. اما امروزه شرکتهای موسیقی و دیگران برای درآمد بیشتر کودکان و نوجوانان را هدف گرفتهاند. دیگر سن مخاطب و محتوا و ... مهم نیست. مهم سود بیشتر است. پدر و مادر این نوستارگان نیز یا از روی آز یا از شوق ستاره شدن کودکشان به این کار تن میدهند. ستارگان نوجوان کنسرتهای استادیومی برگزار میکنند (که در دههی ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ مخصوص بزرگسالان بود) و تماشاگران این برنامهها نیز کودکان و نوجوانانی هستند که به تقلید از جوانان و بزرگسالان در اجرای کنسرت واکنش نشان میدهند. یعنی به جای کودکی کردن از همان سن پایین رفتار بزرگسالانه میکنند.
من هر وقت این نوستارههای نوجوان را میبینم یاد سید برت (Syd Barrette) رهبر نخستین گروه پینک فلوید و از بنیانگذاران آن میافتم که گفته بود: من در زندگی یادم نیست که کودکی کرده باشم. بعد که سید به خاطر فشار ستارگی و شهرت، رو به ال.اس.دی آورد و دیوانه شد، دوست نوجوانیاش و همکارش در گروه یعنی راجر واترز آلبوم «کاش اینجا بودی» را به یاد او ساخت در آن از سید به نام «الماس دیوانه» نام برد و از این فشار یاد کرد:
تو در آتش ضربدری [توپخانههای]
کودکی و ستارگی گیر افتادی
و بر نسیم پولاد پرتاب شدی ...
بیا ای آماج خندههای دوردست!
بیا! ای نقاش! ای نیزن! ای زندانی!
و بدرخش
همچنان بدرخش ای الماس دیوانه!
You were caught in the crossfire
Of childhood and stardom,
Blown on the steel breeze....
Come on you target for faraway laughters
Come on you painter! you piper! you prisoner!
and shine!
Shine on you crazy diamond!